میخوام برم به شهری که کبوتراش سایه ی سر میشن برای زائراش
آقا به هر مریض ناعلاج میده شفایی که نداره هیچ کسی دواش
یه شب اومد تو خواب خواب و شکستم گریه کنون زانو زدم نشستم
آقا اومد گفت ...........
به من نگاهی کردو گفت به یکبار واسه حسین من تو گریه کردی
به من نگاهی کردو گفت به یکبا واسه حسین من تو گریه کردی
----------------ادامه در ادامه مطلب
ارسال توسط محسن
آخرین مطالب